آموزش رانندگی
رانندگی آسان برای همه ی مبتدی ها نویسنده شمیلا سیامکی کارشناس ارشد روان شناسی
1-طبع هاي آتشي هميشه زود عصباني مي شود و زود خاموش مي گردد و کينه در دل نگه نمي دارند و هميشه بدن او حرارت دارد و تشنه مي باشد و زود جنگ شروع مي کنند. 2-طبع خاکي هميشه متواضع و فروتن و ساکت مي باشد و با حرمت و با احترام به ديگران زندگي مي کند . 3-طبع بادي هميشه مغرور و تند خو مي باشد و حرکات خود را پنهان از چشم ديگران انجام ميدهد و بسيار زيرک و کينه اي مي باشد. 4-طبع آبي هميشه مسرور و شاد است و سه طبع بالا در وجودش ظاهر مي گردد از دست و زبان خود به عذاب مي افتد.
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:23 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
Adversity often leads to prosperity پایان شب سیه سپید است
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:23 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
یه روز یه خیار شور ،شورشو درمیاره میشه خیار!
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
یک: قضاوت دیگران تاثیری بر زندگی من ندارد دو: مردم وظیفه ندارند مرا درک کنند سه: من مسئول اصلاح یا تربیت کردن دیگران نیستم چهار: از کسی در برابر لطفی که به او می کنم توقعی ندارم وگرنه این لطف را در حق او نمی کنم پنج: کسانی که رفتار ناجوانمرادنه با من داشته اند توسط خداوند مجازات خواهند شد هرچند که من هرگز متوجه این نشوم شش: دنیا سخاوتمند تر از آن است که موفقیت کسی، راه موفقیت مرا تنگ کند هفت: ملاک من رفتارشرافتمدانه و انسانی است، نه مقابله به مثل.
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
معلوم نیست درس عبرت چند واحده که لامصب تموم شدنی هم نیست. از قرار استادش بیماره که هی مردم و میندازه و نمیزاره پاسش کنن.
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
چارلی چاپلین می گوید آموخته ام که : با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه را نه، می توان رختخواب خرید ولی خواب را نه، می توان ساعت خرید ولی زمان را نه، می توان مقام خرید ولی احترام را نه، می توان کتاب خرید ولی دانش را نه، می توان دارو خرید ولی سلامتی را نه، می توان خانه خرید ولی زندگی را نه، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه ... • آموخته ام که ... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی. آموخته ام که ... مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است. آموخته ام که ... هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت. آموخته ام که ... همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم. آموخته ام که ... مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم. آموخته ام که ... گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی. آموخته ام که ... راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است. آموخته ام که ... زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هرچه به انتهایش نزدیکتر میشویم سریعتر حرکت میکند. آموخته ام که ... پول شخصیت نمی خرد. آموخته ام که ... تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند. آموخته ام که ... خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم. آموخته ام که ... چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد. آموخته ام که ... این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان. آموخته ام که ... وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد. آموخته ام که ... هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم. آموخته ام که ... زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم. آموخته ام که ... فرصتها هیچگاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب میکند. آموخته ام که ... لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد.
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:19 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ" ﺗﺤﻤﻞ " ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮﺭﺍ" ﻗﻀﺎﻭﺕ " ﻧﮑﻨﻴﻢ . ﻻﺯﻡﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺍﻱ"ﺷﺎﺩﮐﺮﺩﻥ " ﻳﮏﺩﻳﮕﺮ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖﺑﻬﻢ " ﺁﺯﺍﺭ " ﻧﺮﺳﺎنیم . ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍﺍﺻﻼﺡ" ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﺑﻪ" ﻋﻴﻮﺏ " ﺧﻮﺩﺑﻨﮕﺮﻳﻢ . ﺣﺘﻲ ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ " ﺩﻭﺳﺖ " ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ " ﺩﺷﻤﻦ " ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﻴﻢ . ﺁﺭﻱ، ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ، ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺯﻳﺴﺘﻦ، ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺍﺳ
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:19 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
شیطون اکس می زنه همه رو برای نماز صبح بیدار می کنه !!
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:18 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
آیا می دانستید که پول نیز مانند آب اگر یک جا بماند می گندد ؟ همان طور که آب اگر در یک جا بماند بعد از مدتی بو می گیرد و می گندد و خزه و جلبک در آن رشد می کنند پول نیز اگر در گردش نباشد و در یک جا بماند می گندد به همین خاطر پرداخت خمس و زکات و فطریه و صدقات و انواع نذورات در زندگی هر کسی واجب و لازم است تا شاید بهانه ای باشد تا از گندیدن پول و ثروت جلوگیری شود. درست است که میل نداریم پولی را که با زحمت یا بی زحمت به دست آورده ایم به دیگران ببخشیم اما این کار مانند هرس کردن گیاهان است . همان طور که گیاهان را هرس می کنیم تا تنه و شاخه هایشان ضخیم تر و قطور تر شود و محصول بیشتری به بار آورند با توجه به این که بسیار زیبا هستند و حیفمان می آید که هرس کنیم ولی چون هرس هم به نفع گیاه است و هم به نفع انسانهایی که گیاهان را پرورش می دهند زیرا محصول بیشتر وبهتری می دهد یا گل بهتری می دهد در نتیجه گیاهان را هرس می کنیم و منفعت هم نصیب می شود. اهدا یا فروش یا بیرون ریختن وسایل زندگی که به آنها احتیاجی نداریم ولی می تواند برای افراد دیگری باارزش باشند نیز لازم است زیرا با اهدای لوازمی که به آنها احتیاجی نداریم مطمئنا لوازم بهتری به ما داده خواهد شد . در بین یهودیان و بهائیان افراد فقیر وجود ندارد ،بر عکس مسلمانان ،می دانید چرا ؟ . بهائیان و یهودیان وقتی می بینند وضع مالی یکی از هم کیشانشان بد است بلافاصله همه به آنها کمک می کنند بدون در نظر گرفتن این که افراد خانواده شان یا دوستشان یا همسایه شان یا فامیل و قوم و خویششان ویا آشنا و همشهریشان است به صرف هم کیش و هم دین بودن این کار انجام می گیرد ،تا افراد دوباره روی پایشان بایستند بر عکس مسلمانان که فقط در فکر کسب ثروت هستند و هرچیزی که دارند محکم به آن می چسبند . در صورتی که بر اساس تعالیم اسلام یک پنجم ( خمس ) و بر اساس تعالیم مسیحی و یهودی یک دهم ( عشر) ثروت و پولی که به دست افراد می رسد بایستی در راه خدا انفاق کنند . که متاسفانه با این که این امر در دین اسلام نیز بر آن تاکید فراوان شده است کمتر به آن بها داده می شود. ما با انواع و اقسام ترفندها و بهانه ها می خواهیم از زیر آن در برویم . مثلا برای دادن فطریه اگر در شبانه روز دو وعده برنج اعلا می خوریم ولی موقع دادن فطریه پول نان را حساب می کنیم و در اصل سرخودمان را داریم کلاه می گذاریم نه سر خدا را .بنابراین بخشیدن پول با هر نام و عنوانی نیز باعث افزایش روزی و درامد می شود. خوب است در کشور خزانه داری کل کشور متصدی جمع آوری این پولها شود البته نه مثل مالیات و عوارض به زور و اجبار بلکه همانطوری که الان نیزمردم به میل خودشان پرداخت می کنند. همین پولهایی که پرداخت می شود بهتر است در یک سازمان جمع آوری شود و به صورت درست نیز مصرف شود نه این که مانند عده ای از اعضای کمیته ی امداد و بنیاد مستضعفین و امور خیریه و سازمان بهزیستی بهترین ها را برای خود و خانواده شان بردارند اگر چیزی زیادی ماند به افراد نیازمند بدهند یا به صورت حقوقهای کلان بین روسا و کارکنان شان تقسیم کنند . مثل شهرداریها که درامدشان را به جای این که برای آبادانی شهرها هزینه کنند بیشتر بین خودشان و کارکنانشان تقسیم می کنند.
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
وقتی چترت خداست؛ بگذار ابر سرنوشت؛ هر چقدر می خواهد ببارد...
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
ﺑﻪ ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺨﯿﺮ، ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻓﻼﻧﯽ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻗﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﻨﺪ، ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﮕﺲ ﻫﻢ ﻣﯿﭙﺮﺩ . ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻓﻼﻧﯽ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ؟ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻭﺩ ! ﮔﻔﺖ: ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺗﮑﻪ ﺍﯼ ﭼﻮﺏ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﮔﻔﺘﺘﻨﺪ : ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﮐﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺯﺧﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﺰﻧﯽ، ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﯽ، ﮐﻠﮏ ﻧﺰﻧﯽ ﻭ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﻨﯽ، ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ .
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
می دونید سریعترین راه به چنگ اوردن قلب یک مرد چیه؟ پاره کردن سینه اش با کارد آشپزخونه!!!!
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:15 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
طلبه ای به نام نظرعلی طالقانی که در مدرسه ی مروی تهران در زمان ناصرالدین شاه درس می خواند بسیار فقیر بود و می گشت و در میان زباله ها باقیمانده ی غذای سایر طلبه ها را پیدا می کرد و می خورد چنین به خدا نامه نوشت که این نامه در موزه ی گلستان نگهداری می شود. متن نامه ی نظرعلی طالقانی: بسم الله الرحمن الرحیم - خدمت جناب خدا - سلام علیکم- اینجانب بنده ی شما هستم. از آنجا که در قران فرموده اید : هیچ موجود زنده ای نیست الا آن که روزی آن بر عهده ی من است و من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما بر روی زمین .در جای دیگر در قرآن فرموده اید : مسلما خداخلف وعده و عهد نمی کند. بنابراین به چیزهای زیر نیاز دارم : 1- همسری زیبا و متین -2- یک خانه ی وسیع -3- یک مستخدم -4- یک کالسکه و سورچی -5- یک باغ - 6- مقداری پول جهت تجارت. لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.مدرسه ی مروی ،حجره ی شماره 16 ،نظرعلی طالقانی.------بعد نظر علی با خودش گفت : نامه را کجا بفرستم. گفت خوب خانه ی خدا . مسجد هم خانه ی خداست. در نتیجه نامه را در یک سوراخی در روز پنجشنبه در مدرسه ی امام ( شاه ) قایم کرد و با خودش گفت : حتما خدا پیدایش می کند.-صبح جمعه ناصرالدین شاه با اهالی دربار برای شکار بیرون می رفتند و چون بر اساس نظر سعدی: ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری و یا به قول پروین اعتصامی :نقش هستی نقشی از ایوان ماست - آب و باد و خاک سرگردان ماست- ناگهان به اذن خدا باد تندی درگرفت و نامه به روی پای ناصرالدین شاه افتاد. با خواندن نامه شاه دستور داد تا به دربار برگردند و همه ی وزیران را حاضر نمود و پیکی را دنبال نظرعلی فرستاد.متن نامه خوانده شد و شاه گفت : نامه ای که به خدا نوشته بودند ایشان -خدا- به ما حواله فرمودپس ما باید انجامش دهیم بنابراین همین امروز خواسته های او برطرف شود . خدا همیشه با ماست کافی است همه چیز را فقط از ذات اقدسش بخواهیم که داده خواهد شد.
یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:14 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. استفاده از مطالب وب بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد. متشکرم . شمیلا سیامکی روان شناس
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آموزش رانندگی و آدرس shamila-siyamaki.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 218
بازدید کل : 380104
تعداد مطالب : 163
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1